محمدرحیم اخوت،رمان از زندگی تا مرگ را به پایان رسانید
به گزارش پایگاه خبری چکامه سرا،اخوت دهم آذرماه ۱۳۲۴ در محله احمدآباد اصفهان متولد و فعالیت ادبی خود را در کنار بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری در جنگ ادبی اصفهان آغاز کرد.
وی پس از گذراندن تحصیلات متوسطه و دانشگاهی در رشتهی ادبیات فارسی، در سال ۱۳۴۴ به عنوان معلم وارد سپاه دانش شد و فعالیتش تا سال ۱۳۵۵ ادامه داشت. اخوت بعد از انقلاب اسلامی از آموزش و پرورش بازنشسته شد. او که داستاننویسی را از اواسط دههی ۱۳۴۰ با مجلهی فردوسی شروع کرد، در سالهای دههی ۱۳۵۰ و پیش از انقلاب چند کار کودک و نوجوان را (با نامهای قصهی شهرک نور، این پایین خبری نیست، اشکی بر اسفندیار و زهر) به ناشری اصفهانی سپرد که بعدها آنها را از کتابفروشیها جمعآوری کرد. در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب به حلقهی نویسندگان جُنگ اصفهان پیوست و ضمن آموختن از اشخاصی چون محمد حقوقی، ابوالحسن نجفی، هوشنگ گلشیری و احمد میرعلایی به نگارش داستانهای بعدیاش پرداخت.
اخوت از نویسندگان و ناقدان فصلنامهی زندهرود بود و نقدهای متعددی را در این نشریه و مجلات و روزنامههای دیگری چون شرق، کتاب هفته، جامعه سالم، کلک، بخارا و جهان کتاب ارائه کرده است. اولین کار جدیاش، با نام تعلیق (داستان بلند)، در سال ۱۳۷۸ منتشر شد که مورد توجه و تحسین تعدادی از اهالی فرهنگ و ادبیات قرار گرفت. این داستان، با توصیف تابلوهای نقاشی و آثار هنریِ بازمانده از دورهی قاجار، حال و هوای دورانی از دست رفته را در ساختاری مدرن بازآفرینی کرده است. کتاب بعدی او، با عنوان چهارفصل در بازخوانی شعر، مجموعۀ جستارها و مقالههایی بود که در چهار فصل به شعرهایی از محمد حقوقی، ضیاء موحد و کیوان قدرخواه پرداخته است. کتاب نیمهی سرگردان ما در سال ۱۳۸۱ به عنوان مجموعه داستان برگزیدهی دومین دورهی جایزهی ادبی هوشنگ گلشیری معرفی شد و رمان بعدی او هم با عنوان نامها و سایهها برگزیدهی نخست جایزهی مهرگان ادب و همچنین جایزهی ادبی یلدا در سال ۱۳۸۳ شد.
کتابهای او با فاصلههای زمانی طولانی منتشر میشد که بخشی به وسواس او در نوشتن و بازنویسی کتابها برمیگذشت و بخشی به انتظار چاپ کتابهایش تا جایی که خود اخوت گاه از این انتظار خسته شده و به قول خودش خلقش تنگ میشد. در اینباره گفته بود: «من کتابهای زیادی را در انتظار انتشار دارم. وقتی میخواهم دربارهشان حرف بزنم، خلقم تنگ میشود. اما من اساسا آدم خوشبینی هستم و امیدوارم این سد و بندهایی که همه کارها را به بنبست کشیده، از بین برود، به هرحال نشر باید کار خودش را بکند و نمیتواند متوقف شود. کسی که مینویسد، با امید چاپ کردن اثرش آن را مینویسد. ما برای خودمان که نمینویسیم.»
او درباره ممیزی کتاب هم میگفت: «هیچوقت به ممیزی و حذف بخشی از نوشتههایم تن ندادهام، چون هیچگاه با ممیزی کنار نیامدهام و معتقدم اگر قرار باشد آثارم با جرح و تعدیل بسیار اجازه چاپ بگیرند همان بهتر که آنها را چاپ نکنم. من جزء آن دسته نیستم که بخواهم به هر قیمتی کتابم را چاپ کنم بنابراین اگر قرار باشد چاپ کتابم با تغییر و حذف همراه باشد آن را چاپ نمیکنم، زیرا من به عنوان نویسنده مدعی هستم با وسواس جزییات کتابم را مینویسم و به کرات بر روی آن کار میکنم و آن را چندبار میخوانم، به همین خاطر تغییر دادنش برایم بسیار سخت است و حاضرم از چاپ کتابم چشم بپوشم، اما آن را تغییر ندهم.»
آخرین کتاب اخوت «نامه سرمدی» بود که در سال ۱۳۹۷ در نشر بان منتشر شد؛ او این کتاب را خیلی وقت پیش به انتشارات آگاه داده بود و میگفت ممیزهای ارشاد ایراد گرفته بودند.
او درباره سرنوشت اتوبیوگرافیاش نیز گفته بود: کتاب را کامل نوشتهام. حدود ۵۰۰ صفحهای میشود و عنوانش هم «کودکی، جوانی، پیری» است، اما آن را به ناشر ندادهام، گفتم تا خودم هستم نمیخواهم چاپ شود.
اخوت از جمله نویسندگانی است که خیلی دیر به فکر چاپ کتاب افتاد. از این قرار نخستین کتاب وی با عنوان تعلیق در سال ۱۳۷۸ منتشر شد. موفقیت عمده اخوت مدیون رمان نامها و سایهها است که پس از انتشار به مرحله نهایی تمام جوایز ادبی راه یافت و از آن میان برنده دو جایزه یلدا و مهرگان شد
اخوت در آثارش بخش مشخصی از تاریخ ایران را روایت میکند و در بیشتر داستانهای خود، از فضاهای قدیمی برای خلق داستانهایش بهره میگیرد.
کتابشناسی
تعلیق (داستان بلند- تقش خورشید، ۱۳۷۸)؛ چهارفصل در بازخوانی شعر (نقد ادبی- نقش خورشید، ۱۳۷۹)؛ نیمهی سرگردان ما (مجموعه داستان- نقش خورشید، ۱۳۸۰)؛ نامها و سایهها (داستان بلند- آگه، ۱۳۸۲)؛ خورشید (داستان بلند- روزآمد، ۱۳۸۳)؛ داستانهای نانوشته (مجموعه داستان- قصه، ۱۳۸۳)؛ باقیماندهها (داستانهای کوتاه- آگاه، ۱۳۸۴)؛ پاییز بود (داستانهای ۸۵- آگاه، ۱۳۸۶)؛ تا وقتی کسی هست (داستان بلند- آگاه، ۱۳۸۷)؛ داستانهای ۸۴ (مجموعه داستان- آگاه، ۱۳۸۷)؛ این هم بهار (داستانهای ۸۶- آگاه، ۱۳۸۷)؛ نمیشود (داستان بلند- آگاه، ۱۳۸۷)؛ مشکل آقای فطانت (داستانهای ۸۷- آگاه، ۱۳۸۸)؛ رویش خاموش گدازهها (ترجمه اشعار امیلی دیکنسون به همراه حمید فرازنده- آگاه، ۱۳۸۸)؛ بیداری… (داستانهای ۸۸- کندوکاو، ۱۳۸۹)؛ تماشا (داستان بلند- کندوکاو، ۱۳۹۳)؛ بیمرز بیمرز (داستان بلند- آگه، ۱۳۹۴)؛ عذاب یا هفتخان زندگی (داستان بلند- آگاه، ۱۳۹۴)؛ پینوشت خاموشی (مجموعه داستان- آگاه، ۱۳۹۵)؛ نامههای سرمدی (داستان بلند- بان، ۱۳۹۷).
پیکر وی روز شنبه ۲۳ بهمن در باغ رضوان به خاک سپرده شد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰