محمدجعفر یاحقی؛ استاد زبان و ادب فارسی دانشگاه فردوسی و مدیر «خردسرای فردوسی» بهعنوان نخستین سخنران این مراسم، بیان کرد: دکتر اسلامی ندوشن، گوهر یکتایی بود که از دست ما رفت و همه را داغدار خود کرد. کسی که حدود ۷۰ سال در قلمرو زبان فارسی و فرهنگ ایران، قلم زد. اگر چند کلیدواژه از آثار و اندیشههای ایشان پیدا کنیم، یکی فردوسی و دو تای دیگر فرهنگ و ایران است. این سه با هم خویشاوندی خاصی داشته که بهویژه در شاهنامه تبلور پیدا میکند.
وی ادامه داد: بخشی از حیات علمی و فرهنگی استاد، متوجه شاهنامه و فردوسی بود. دکتر اسلامی ندوشن، در قلمرو شاهنامهشناسی و فردوسیشناسی، چهره برجسته و بزرگی است و نگاهی به این موضوع داشت که پیش از آن کمتر دیده میشد. تا اواخر دهه ۴۰، نگاه به شاهنامه و فردوسی بیشتر سنتی و کلاسیک بوده که در همایش هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ توسط مستشرقان و ایرانیان رقم خورده بود. پیشتر، همه یکبُعدی به شاهنامه نگاه میکردند.
این استاد زبان و ادب فارسی گفت: استاد اسلامی ندوشن با تألیف کتابهای «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» و «داستان داستانها»، بر این اصل تاکید کرد که چگونه میشود به شخصیتهای حماسی بهویژه در شاهنامه، متفاوت نگاه کرد. از آن زمان راه برای تحقیقات درونیتر درباره شاهنامه باز شد. ناگفته نماند شادروان شاهرخ مسکوب نیز نقش موثری در این مسیر داشت. او با مقدمهای بر داستان رستم و اسفندیار، همین راه را رفت. به عقیده اسلامی ندوشن، بهترین داستانها و گل سرسبدِ نهتنها داستانهای شاهنامه بلکه داستانهای ایرانی، داستان رستم و اسفندیار است. پس از آن کتابهای متعددی توسط محققان، جامعهشناسان و اسطورهشناسان در اینباره نوشته شد که گوشهچشمی به کار استاد اسلامی ندوشن داشتند.
مدیر «خردسرای فردوسی» با بیان اینکه اسلامی ندوشن، هم قلمی و هم قدمی در این راه کار کرد، افزود: ایشان هم نوشت و هم گامهای موثری برای شناخت فردوسی و توجه به فردوسی برداشت. درباره کارهای قلمی استاد باید گفت که بهغیر از «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» و «داستان داستانها»، دو کتاب مهم دیگر و البته مقالات و اندیشههای متعددی دارد. کتاب «نامه نامور» خلاصه جزم و ضروری از شاهنامه است که همه شاهنامه را دربرمیگیرد و درعینحال خلاصه است. استاد اعتقاد داشت که مردم نمیتوانند همه شاهنامه را بخوانند، لذا باید خلاصه آن را داشته باشند.
وی تصریح کرد: البته از چند قرن قبل، گزیدههایی از شاهنامه نوشته شده بود که گزیده محمدعلی فروغی، یکی از بهترینها و نزدیکترینها به کار استاد است. اما اثر زندهیاد اسلامی ندوشن، یکپارچگی خاصی دارد. او توانست داستانهای شاهنامه را در این کتاب متبلور کند. با مقدمه خوبی که بر این کتاب نوشت، در حقیقت یک واجب کفایی بود که خیلیها را از مراجعه به شاهنامه بینیاز کرد.
محمدجعفر یاحقی با اشاره به دیگر اثر محمدعلی اسلامی ندوشن، گفت: کار دیگر استاد، «سرو سایهافکن» است که در آن به شیوه تحلیلی و تحقیقی به کارنامه و سرنوشت فردوسی و محتوای شاهنامه پرداخته است. او در این اثر بسیار دقیق، ظریف، علمی و مستند به تحلیل روزگار و زمانه فردوسی و شرایطی که در آن روزگار باعث پدید آمدن شاهنامه شد، میپردازد. این کتاب نمونه خوبی برای شرححالنویسی فردوسی است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، در اینباره افزود: سرگذشت فردوسی بسیار تیره و تار بوده و هنوز هم شاید نکات مبهمی داشته باشد. عمدتا سرآغاز شرححالنویسی فردوسی از نظامی عروضی است که البته بیشتر مبتنی بر افسانهنویسی بود. استاد اسلامی ندوشن به همه این آثار با شک و تردید نگاه کرده و به خود شاهنامه مراجعه و به نکات روشنی رسید. چاپهای اول کتاب «سرو سایهافکن» با خوشنویسی استاد امیرخانی منتشر و ماندگار شد.
وی در ادامه با اشاره اقدام عملی استاد اسلامی ندوشن درباره توجه به فردوسی و شاهنامه، بیان کرد: آبان ۱۳۷۰ که ایشان برای سالگشت درگذشت غلامحسین یوسفی بهعنوان سخنران در مشهد حضور داشت، پس از پایان برنامه از من خواستند که به آرامگاه فردوسی برویم. در مسیر بسیار نگران بود که چرا فردوسی در فضای سیاست و فرهنگ ایران، این اندازه غریب است. پس از رسیدن به مقصد و مشاهده وضعیت آشفته محوطه اطراف آرامگاه، این غربت عینیت پیدا کرد و این آشفتگی ایشان را متأثر ساخت. در مقایسهای با آرامگاه مولانا در قونیه یا آرامگاه شکسپیر در استراتفورد که در کانون توجه هستند، بیان کرد که چرا فردوسی با اینهمه اهمیت، اینقدر غریب و مهجور مانده است.
مدیر «خردسرای فردوسی» ادامه داد: چندی بعد مقاله موثری در روزنامه اطلاعات از ایشان منتشر شد که همه را متأثر کرد. استاد بیان کرد که باید یک استمداد ملی برای تغییر این وضعیت انجام دهیم و قدمی موثر برای بهبود این آرامگاه و توجه به فردوسی برداریم. ایشان همچنین پیشنهاد تاسیس موسسهای مردمنهاد با سرمایه و پشتیبانی مردم را مطرح کرد که به این وضعیت اسفناک رسیدگی کنند. هیات امنایی از نخبگان کشور از عبدالحسین زرینکوب، فتحالله مجتبایی، احمد آرام، شفیعی کدکنی تا فریدون مشیری، باقرزاده، حسن شهیدی و … انتخاب شدند. در همان اولین جلسات در منزل دکتر حسن شهیدی در مشهد، برنامه بلندمدتی تصویب شد و استاد اسلامی ندوشن در مجله «هستی» نیز جزئیات آن را نوشت. ولی در ادامه، این کار به دستاندازهایی برخورد و به نتیجه نرسید. اما شاید از نتایج این قدم این باشد که امروز خوشبختانه به برخی از منویات و دغدغههای اسلامی ندوشن توجه شده و اطراف آرامگاه به مساحت چندین هکتار، بازپیرایی شد.
محمدجعفر یاحقی در ادامه سخنانش گفت: اگر برخی جنب و جوشها و حرکتها صورت گرفت و ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱، بیست و چهارمین بزرگداشت فردوسی را بهعنوان یک روز ملی برگزار میکنیم و برنامههای خوبی اجرا و قدمهای موثری برداشته شد، ۹۰ درصد آن در اثر اقدام دکتر اسلامی ندوشن است. اگر امروز اندکی وضعیت آرامگاه بهتر از گذشته است و اندکی بیشتر از گذشته به شاهنامه توجه میشود و اگر امروز در ایران و دیگر کشورها برنامههایی در ارتباط با فردوسی و شاهنامه برگزار میشود، در اثر جرقهای بود که ایشان ایجاد کرد و تلنگری بود که به جامعه زد.
وی افزود: یکی دیگر از اثرات این تلنگر، تأسیس موسسه «خردسرای فردوسی» بود که از سال ۱۳۸۳ فعالیت خود را آغاز کرده و همایشها را برنامهریزی و برگزار میکند. خوشبختانه دکتر اسلامی ندوشن، عنایت خاصی به «خردسرای فردوسی» داشت و تعداد زیادی از کتابهایش را به آرامگاه فردوسی و حدود ۸۲۰ اثر را نیز به موسسه ما اهدا کرد که در کتابخانهای به نام خود ایشان در کنار کتابخانه «خردسرای فردوسی» نگهداری میشود.
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد در پایان اظهار کرد: این قدمهای لنگ لنگان امروز، مرهون قدم مردانه استاد اسلامی ندوشن در آن روزهاست. امیدواریم مسئولین هم برای برداشتن قدمهای بیشتر در این زمینه به خود بیایند. امیدواریم حداقل به برخی از منویات استاد جامعه عمل پوشانده شود.
عشق و علاقه اسلامی ندوشن به شاهنامه فردوسی
در بخش دیگری از این برنامه، محمود جعفری دهقی؛ استاد دانشگاه تهران و مدیر انجمن علمی ایرانشناسی، با ستودن عشق و علاقه استاد اسلامی ندوشن به شاهنامه فردوسی که در واقع چکیده فرهنگ ایران و سند هویت ملی ایران است، گفت: اولینبار استاد را زمانی که در لندن درس میخواندم در بازدید از مدرسه السنه شرقی ملاقات کردم. پس از پایان تحصیل و بازگشت به ایران، مراودات با استاد ادامه پیدا کرد و دستکم هرماه خدمت ایشان میرسیدم. منزل استاد حقیقتا کلاس درس بود.
وی با اشاره به گوشههایی از نگاه فرهنگی محمدعلی اسلامی ندوشن، افزود: استاد آتشی در سینه ما است که هرگز خاموش نخواهد شد. ایشان جایی نوشته: «در افسانهها آمده است که «ققنوس» مرغی است خوش رنگ و خوش آواز، منقار او سیصد و شصت سوراخ دارد. رو در روی باد مینشیند و آواهای شگفتینی از منقار او برمیآید. گفتهاند که هزار سال زندگی کند و چون سال هزارم بهسر آید و زندگیش به پایان رسد، هیزم فراوانی گرد آورد و بر بالای آن بنشیند و سرودی آغاز کند و مست گردد و بال او بجهد و در هیزم افتد و او در آتش خود بسوزد و از خاکسترش تخمی پدیدار گردد و از آن «ققنوس» دیگری پیدا شود. گفتهاند که او را جفت نیست و موسیقی را از آواز او دریافتهاند. در افسانه «ققنوس» میتوان همانندیهایی با سرگذشت ایران دید.» میبینیم که استاد چه تعبیر زیبایی از وضعیت ایران در درازنای تاریخ بهدست داده است. استاد باز میگوید: «ایران نیز چون آن مرغ شگفتین بیهمتا، بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زاییده شده. در این چند سال، همواره من آن احساس را داشتهام که ایران بار دیگر یکی از آن دورانهای «زاییدگی در مرگ» را میگذراند و در میان درد میشکفد.»
مدیر انجمن علمی ایرانشناسی، ادامه داد: این پرسش مطرح میشود که آیا ایران از دیرباز تاکنون قد راست نکرده و همان ققنوس است که بارها در آتش خود سوخته و باز در خاکستر خود متولد شده است؟ منابع تاریخی نشان میدهد که ایران بارها قد راست کرده و آنطور که شایسته فرهنگ ایران بوده، خود را به جهانیان معرفی کرده است.
محمود جعفری دهقی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: بهطوریکه مورخان و ایرانشناسان گزارش میدهند، شاید در هزاره اول پیش از میلاد، در این سرزمین سه تمدن درهم تنیده شده بودند. یک تمدن متعلق به اقوام بومی بوده که با حیرت میبینیم نسبت به زمان خود چقدر پیشرفته بودند؛ ازجمله تمدن هریرود که از پیشرفتهترین تمدنهای تاریخ بشری است. تمدن دیگر متعلق به آریاییها بوده که در هزاره پیش از میلاد شاخه سکاها از آنها، برخی از طرف سیستان و برخی از غرب دریای مازندران وارد ایران شدند. این دو تمدن درهم آمیختند و از سوی دیگر همسایگانی مانند بابلیها و سوریها هم تمدنهای پیشرفتهای داشتند که به دو تمدن قبلی پیوستند. مغانها، اندیشههای این تمدنها را درهم آمیختند و مکتب ایرانشهری را ایجاد کردند که بعدها مورد غفلت واقع شد.
وی افزود: ما در این سرزمین، تمدن دستکم دو هزار ساله داریم که حاصل تفکر و جهانبینی مردم این سرزمین بوده که بهویژه در دوره هخامنشیان توانست خود را به جهان معرفی کند. براساس اسناد تاریخی، نخستینباری که ایران ققنوسوار برخواست، همین زمان بود. نتیجه این مکتب حتی به فلسفه باستان و آتن هم رسید. چنانچه امروز خبر داریم، برخی فلاسفه یونانی ازجمله افلاطون و ارسطو، چیزهایی از مغان ایرانی آموخته و از آن یاد کردهاند.
این نویسنده و استاد دانشگاه همچنین گفت: اولین چیزی که ایرانیان در دنیای باستان به آن رسیدند، یکتاپرستی بود. با ظهور زرتشت، نخستینبار تنها یک ایزد «اهورا مزدا» بهعنوان ایزد یکتا معرفی شد. ایرانیان همیشه ادعا میکنند نخستین قومی هستند که به یکتاپرستی رسیدند. موضوع دیگر که در جهانبینی ایرانی مطرح شد، تقابل خیر و شر است. این نظریه مطرح بوده که این جهان، جهان اضداد (خیر و شر) است و این مسئولیت انسان را بالا برد. نظریه دیگر، اعتقاد به رستاخیر بوده است. ایرانیان برای نخستینبار مطرح کردند که این جهان بیحساب و کتاب نیست و جایی اعمال و رفتار انسان و تمام موجودات مورد محاسبه قرار میگیرد.
مدیر انجمن علمی ایرانشناسی ادامه داد: دومین باری که ایرانیان برخاستند یا به قول استاد اسلامی ندوشن، دوباره متولد شدند، در دوره ساسانی بود. در این دوره، حلقههای فلسفی تشکیل و علما به سردمداری بزرگمهر، به بحث میپرداختند. این دورانی است که بازهم ایرانیان توانستند خود را به دنیا معرفی کنند. همچنین در آغاز دوره اسلامی، با ترجمه آثار به زبانهای دیگر، موارد علمی به دنیا معرفی شد. حاصل این دوره بزرگان و دانشمندانی همچون ابن سینا و فارابی است.
وی با اشاره به اینکه از نگرش استاد اسلامی ندوشن به فرهنگ ایرانی، چند نکته را میتواند دریافت، اظهار کرد: ایشان فرهنگمداری است که بیش از هر کس درباره فرهنگ ایرانی نوشته و بر ضرورت استقرار عقلانیت در جامعه تاکید داشته است. واقعگرایی استاد ما را به یاد شیخ اجل، سعدی شیرازی میاندازد. دکتر اسلامی ندوشن، بیشتر به مسائل و مباحث اجتماعی و موضوعاتی همچون حقیقتجویی و عدالتخواهی توجه داشت. نثر ساده و بیتکلف او نیز ما را به یاد نثر سعدی میاندازد، چون سعدی نثری دارد که همگان بهراحتی میتوانند از آن لذت ببرند.
محمود جعفری دهقی گفت: استاد در مقاله «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» مینویسد: «در نزد هر ملتی، گرایشهای ستوده و ناستوده هست، باید مجموع را درنظر گرفت و باید پذیرفت که ملت ایران، یک ملت تمدنساز بوده و اگر موانع بر سر راهش را درنظر بیاوریم، کمتر به خود حق خواهیم داد که او را سرزنش کنیم. واقعا موانع تاریخی در کشور ما بسیار بودند. سوال بزرگ آن است که در آینده چه خواهد شد؟ هرگاه بخواهیم وزنه تمدنی خود را در معرض دید جهانی بگذاریم، باید از آگاه بودن به عناصر منفی آن سر باز نزنیم و از وفادار بودن به جنبههای خوب آن کوتاه نیاییم.» یعنی اگر بخواهیم ایران را معرفی کنیم، باید بد و خوب آن را بشناسیم.
این نویسنده و استاد دانشگاه درباره مورد دیگری که بُعد فرهنگی در شخصیت اسلامی ندوشن را نشان میدهد، افزود: استاد در اثری با عنوان «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟»، از گذشته فرهنگی و اجتماعی ایران سخن میگوید و در لابهلای آن به ذخایر فرهنگی ایران اشاره و راههای انتقال آن به نسلهای بعدی را مطرح میکند. ایشان مینویسد: «ما که اینک در آستان قرن بیست و یکم قرار گرفتهایم و وظیفه داریم که کشور خود را به نسل آینده تحویل دهیم، آیا به آن آگاهیم که چه وظیفه سنگینی بر دوش ماست؟ در تاریخ ایران، کمتر نسلی یکچنین مسئولیتی برعهده داشته، زیرا باید انتظارهایی که خاص این زمان است، پاسخگو باشند. در کشوری که هم جغرافیایش حساسیت خاص دارد و هم تاریخش.» دنیا در بحرانهای مختلفی که دست و پا میزند (بحران محیط زیست، بحران اخلاقی، بحران سیاسی و …)، چه راهی برای خروج از بنبست میتوانست در پیش گیرد؟ استاد خرد جهانی را پیشنهاد میکند، یعنی جوهره و وجه مشترک همه تمدنها. چیزی که از طریق آن میتوانیم با جهان تعامل داشته باشیم.
وی بیان کرد: این سوال نیز مطرح شده که «آیا تمدنهای باستانی هنوز میتوانند رهنمونی برای دنیای پر تب و تاب و دگرگون شده امروز داشته باشند یا تنها زینت تاریخ و شیئی موزهای هستند؟» استاد اسلامی ندوشن در پاسخ آن میگوید: «یک فرد نمیتواند از پیری به نوجوانی بازگردد، ولی یک ملت برایش ناممکن نیست، زیرا سرچشمه یک نیروی نوشونده در اوست که از طریق آثار ماندگار میتواند از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا کند. باید آنقدر مایه حیاتی در یک ملت باشد که بتواند اکسیر نوشوندگی را در خود بزایاند. نوشوندگی با اقتضای زمان هماهنگ شدن است.» استاد مقاله دیگری با عنوان «هویت ایران بعد از اسلام دارد» که در آنجا به اختصار به تکوین شخصیت ایرانیان در سایه تاریخ و جغرافیا میپردازد.
مدیر انجمن علمی ایرانشناسی همچنین گفت: حرف آخر با سرشت انسان است. دکتر اسلامی ندوشن میخواهد بگوید که نمیتوانیم از دایره سرشت خود خارج شویم، کوشش بیهوده در این راه نشود. تنها میتوانیم گرایشهای متعارض این سرشت را تنظیم کنیم.» ایشان در مقاله دیگری با عنوان «دنیا به کجا میرود؟» علامتهای نگرانیآوری در عصر حاضر را مطرح میکند. این مقاله سه سال قبل از واقعه ۱۱ سپتامبر نوشته شده که خبر از بروز یک فاجعه بزرگ که چندان هم دور از انتظار نیست، میدهد.
این استاد دانشگاه افزود: دیگر مساله مورد تاکید استاد این است که از فرهنگ غرب تقلید نکنیم، چراکه فرهنگ خودمان بسیار غنی است. ایشان در مقالهای که «به دنبال سایه همای» نام دارد، از خوشبختی سرابواری صحبت میکند که چشمانداز غرب در برابر ما قرار میدهد و کسانی کورکورانه آن را دنبال میکنند. یورش فرهنگیمآبی در کشور ما بهصورت نگرانکنندهای درآمده، هیچ حد و مرزی نمیشناسد، با هیچ مقاومتی روبهرو نمیشود و آنچه بیشتر مایه نگرانی است، آن است که ما از تمدن فرنگی، قسمتهای خوب را نادیده گرفته و به تقلید از ظواهر و زرق و برق قناعت کردهایم. هم تمدن خودمان را از دست دادیم و هم از آنها چیزی بهدست نیاوردیم.
محمود جعفری دهقی در بخش پایانی سخنان خود بیان کرد: دکتر اسلامی ندوشن در مقالهای در روزنامه اطلاعات نوشت: «اگر قرار بود دوباره به جوانی برگردم، همینگونه زندگی میکردم که کردهام. با تصحیح چند مورد غفلت یا وقت تلف کردن. مثلا اگر چنانچه برمیگشتم به دورانی که مقداری سنجیدهتر میاندیشیدم، شاید به دانشکده حقوق نمیرفتم. دلم میخواست زبانهای خارجی مثل آلمانی، روسی یا عربی میخواندم. چیزهایی که پایههای فکری را محکمتر میکند. سه سال را در دانشکده حقوق و دادگستری تلف کردم، البته آن موقع هم به کارهای خودم میپرداختم، اما نوع دیگرش. شاید بهتر میتوانستم از وقت استفاده کنم.»
دیوان حافظ، شاهنامه دیگری است
اصغر دادبه؛ استاد دانشگاه و رئیس شورای نظارت بر نشر آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نیز در بخش دیگری از این مراسم، درباره تأثیر حافظ بر اندیشههای زندهیاد اسلامی ندوشن، گفت: استاد نگاه ویژهای به برخی شاعران داشت. نخست فردوسی، سپس مولوی، خیام و حافظ. اما نگاهش به حافظ، نگاه ویژهای بود. معتقد بود که «دیوان حافظ، شاهنامه دیگری است» و تمام آنچه در شاهنامه است، در دیوان حافظ، قابل مشاهده است.
وی ادامه داد: وقتی به ایشان میگویند که جای واژه «ایران» در دیوان حافظ خالی است، پاسخی بسیار عمیق میدهند: درست است که واژه ایران در دیوان حافظ نیست، اما تمام آنچه به فرهنگ ایران و هویت ملی ایران مربوط است در دیوان حافظ دیده میشود. دیوان حافظ، فشرده فرهنگ ایران و هویت ملی ما است. یادکرد ایران همیشه نزد شاعران ما بوده است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در نیمه قرن چهارم، ما هویت ملیمان را بازشناسی کردیم و از آن زمان، شاعران ما، سخنگوی مسائل مربوط به هویت ملی شدند. از نمادها و تاریخ ملی حرف زدند و از حکمت ملی سخن گفتند. در دوره سلطه سبک خراسانی بر شعر فارسی که من آن را عصر فردوسی میدانم، واژه ایران هم نقشآفرین است. بیش از ۱۵۰۰ مرتبه واژه ایران در شاهنامه آمده است. نه فقط در شاهنامه، بلکه در اشعار نظامی و حتی در شعر شاعرانی که اربابان آنها ضد فرهنگ ایران بودند مانند فرخی سیستانی هم با تمام احترام، از واژه ایران استفاده شده است.
اصغر دادبه افزود: در دوره سبک عراقی و چیرگی جهانبینی ملی ایران و چیرگی عرفان و اشراق در شعر فارسی، واژه ایران را یا نمیبینیم یا کم میبینیم، ولی به بیان استاد، یادگارها را میبینیم. اینها در همین سرزمین و خاک شکل گرفته و به یادگار گذاشته شدهاند در نتیجه نقشآفرین هستند. در دوره بعد که دوره چیرگی سبک عراقی است، یادگارها ظهور پیدا میکنند.
رئیس شورای نظارت بر نشر آثار دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، در ادامه گفت: استاد میخواهد بگوید حافظ استاد چیرهدستی است که به مضامین و اندیشهها، به بهترین وجه پرداخته است. معانی مفاهیمی که حافظ به آن پرداخته، چیزی نیست جز یادگارها، یعنی آنچه به فرهنگ و اندیشه ایران مربوط است.
وی اظهار کرد: حافظ در دیوانش، ابتدا از جهانشناسی ملی حرف میزند، سپس به سمت معرفتشناسی میرود. نمونههای عدیدهای در دیوان حافظ از دیگر یادگارها که نمادهای فرهنگی، اسطورهها و تاریخ ملی است، وجود دارد. آیا کسی که به ایران دلبستگی نداشته باشد، اینطور به یادگارها میپردازد؟ توجهی که به این نمادها در این ادبیات شده، اینها یعنی ایران. اگر از زاویه یادگارها به این قضیه بنگریم، چیزی از این فرهنگ سترگ ارزشمند نیست که در این دیوان نباشد. آنهم به بهترین وجه بیان شده، در نتیجه موثرترین است. به این دلیل است که ما همچنان با دیوان حافظ هستیم و او همچنان با ماست.
اسلامی ندوشن فرای سیاست بود
فرهنگ جهانبخش نیز در مراسم پاسداشت زندهیاد محمدعلی اسلامی ندوشن بیان کرد: سیاست موضوعی بود که استاد اسلامی ندوشن در صد سال گذشته در زمینه آن بحث داشتند و درباره آن حرف جدی زدند. اسلامی ندوشن حقوق بینالملل خوانده بود و با قوانین و قواعد جهان آشنا بود و کتابی با عنوان «ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم» دارد؛ او استاد ممتاز حقوق بود. اگر امروز استاد اسلامی ندوشن بود و به جهان اکنون نگاه میکرد مطمئن باشید مقالهای جانانه مینوشت و مسائل کره زمین را برای ما تحلیل میکرد. با این نگاه میخواهم به دکتر اسلامی ندوشن نگاه کنم.
جهانبخش ادامه داد: دانشجویان دانشکده علوم سیاسی و روابط بین الملل و دانشگاههایی که در زمینه ژئوپلیتیک فعال هستند به آثار ایشان نگاه کنند. ژئوپلیتیک ادب و نظریه فرهنگ اسلامی او را میتوانیم به عنوان یک ترم در دانشگاه روابط بینالملل مطرح کنیم. استاد اسلامی ندوشن حدود سالهای ۱۳۰۳ و ۱۳۰۴ و به دنیا آمده و تا سال ۱۴۰۱یک قرن تمام زندگی کرد و یک قرن نوشت؛ قرنی که مهمترین قرن تاریخ بشریت است. اگر بخواهیم تحقیقی درباره صد سال گذشته ایران و جهان داشته باشیم بهترین منبع در دسترس، آثار و تالیفاتی است که استاد اسلامی ندوشن در این صد سال درباره ایران و جهان نوشت و در داخل این آثار نظریه ژئوپلیتیک ادب را بیان کرده است؛ چیزی که جهان امروز و دنیای سیاست ایران به آن احتیاج دارد. ژئوپلیتیک ادب که توسط اسلامی ندوشن پی ریخته شد آن چیزی است که بعد از اسلام ایرانیها آن را فهمیدند.
این محقق افزود: ما در حقیقت کل ادبیات فارسی خودمان بعد از اسلام را در قلمرو فارسی امپراتوری هخامنشیان پیریختیم؛ سبک خراسانی با فردوسی کبیر در تمام منطقه آسیای میانه و حتی در دل امپراتوری عثمانی شکل گرفت. سلطان سلیمان، بنیادی به نام بنیاد شاهنامه درست کرد و برای این که قلمرو امپراتوری خود را در داخل اروپا گسترش دهد به شاهنامه استناد میکرد و از طریق شاهنامه خود را فرزند فریدون میدانست. برای همین عثمانیها بنیادی به نام شاهنامه داشتند. سیاسیون آثار اسلامی را بشنوند و بخوانند. چهار سخنگوی وجدان ایرانی در چهار منطقه جغرافیایی ایران پیریخته شد؛ سعدی تمام بینالنهرین را در قلمروی فرهنگی خودش دارد و سبک هندی بیدل و صائب تمام شبه قاره هند را در قلمرو فرهنگی ما قرار داده است. تمام جنوب روسیه و آسیای میانه در قلمرو فرهنگی ما است. این قلمرو ادب و سیاست از زمان بزرگمهر، بیهقی، نصیرالدین، سعدی، حافظ، فضل الله همدانی، علی شیرنوایی، قائم مقام فراهانی و ملک الشعرای بهار ریخته شد که تمام آنها را در صد سال گذشته دکتر اسلامی ندوشن سیستماتیک گردآورده است. برای همین اسلامی ندوشن فرای سیاست بود و صد سال نوشت؛ اسلامی ندوشن از آسمان ادب از تمام مسائل سیاسی نوشت و در تمام لحظه های حساس و بزنگاه های سیاسی ایران چنان نوشت که همه پذیرفتند.
فرهنگ جهانبخش در پایان سخنان خود گفت: اگر در چند روز گذشته فقط به پیامهای تسلیتی که برای درگذشت اسلامی ندوشن منتشر شدهاند نگاه کنید، میبینید که از درون و بیرون مرزهای ایران و از کسانی که در دو جبهه مخالف سیاسی در مقابل هم قرار گرفتهاند همگی به او ادای احترام کردند؛ این یک ژئوپلیتیک ادب است که او پیریزی کرد. اگر میراث ژئوکالچر فرهنگ اسلامی را قدر بدانیم باز هم میتوانیم سیمرغ ایران را احیا کنیم و از چهار گوشه جهان حرف بزنیم و این حرف را از زبان ادب بیان کنیم و جهان را به صلح و آن چیزی که ادب فارسی تشویق کرده و گفته دعوت کنیم.
محمدعلی اسلامی ندوشن با نام ایران زنده بود
علیرضا قیامتی از دیگر سخنرانان این آیین درگذشت سرو سخنگوی ایران زمین دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن را به دوستداران فرهنگ ایرانزمین تسلیت گفت و بیان کرد: همه میدانیم که او از بزرگترین اندیشمندان و پژوهشگرانی بود که نام، اندیشه و قلمش با ایران گره خورده و نام او با ایران و فرهنگ ایران درهمتنیده بود. محمدعلی اسلامی ندوشن با نام ایران میزیست و با نام ایران زنده بود. او این عشق، شور و شیدایی را به نسلهای بعد از خود منتقل کرد.
قیامتی ادامه داد: من از دوران نوجوانی زمانی که هنوز وارد دانشگاه نشده بودم با آثار ایشان آشنا شدم و از این طریق به شاهنامه و فرهنگ ایران زمین علاقهمند شدم و تلاش کردم در این راه پژوهش و تحقیق کنم. وجود ایشان الگو و انگیزهای بزرگ برای ما بود. عشق او به ایران زمین صرفا یک عشق هیجانی و احساسات میهنی نبود بلکه عشق او از روی شناخت و آگاهی بود. او به این دلیل عاشق ایران بود که ایران را میشناخت و میدانست چه جاذبههای اخلاقی و رهآوردهای انسانی و جهانی در آن وجود دارد. اگر کسی ایران را بشناسد بدون شک عاشق آن میشود و این عشق صرفا یک هیجان و احساسات میهنی صرف نیست بلکه دانش و خِرد است و پیامهای انسانی دارد.
قائم مقام خردسرای فردوسی همچنین با تاکید بر اینکه آثار استاد اسلامی ندوشن حول محور ایران دور میزند، گفت: او در همه کتابهای «ایران و تنهاییاش»، «ایران را از یاد نبریم»، «ایران چه حرفی برای گفتن دارد» و… به دنبال پیدا کردن سیر تفکر ایرانی است. او یکی از برجستهترین افرادی است که نمادهای پر رمز و راز فرهنگ ایران و لایههای تودرتوی فرهنگ ایران را از میان متون ادب فارسی استخراج و در اختیار عام و خاص قرار میدهد.
این نویسنده تصریح کرد: نسل اسلامی ندوشن بزرگترین پُل میان جامعه نخبگانی و علمی با جامعه عامه بود؛ نسل او را عام وخاص میپسندیدند. بزرگترین درد و نگرانی او درد فرهنگ ایران بود چرا که میدانست فرهنگ، آرامش جان است. او به زیبایی هر چه تمامتر به این نکته پیبرد و رسالت خود را در این راه به کار گرفت. دریغش میآمد که آن همه ارزشهای شکوهمند و اسطورههای کهن و دلانگیز فرهنگ ایران زمین از یاد برود و نسل جدید با آن پیوند برقرار نکند. افسوس میخورد که فرهنگیان دستاوردهای تاریخی و اسطورهای خود را به زیبایی پاس میدارند و حفظ میکنند و اگر اختراعاتی دارند آن را با دستاوردهای امروز خود پیوند میدهند. اما ما با آن همه پیشینه و تاریخ گرانبار خود چه کردهایم؟ نگرانی بزرگ او این است که جوانان ما از دلانگیزهای فرهنگ ایرانی گسسته شوند؛ بنابراین وقتی در ادبیات ما پژوهش میکند به دنبال خرد است و رگه عشق، احساسات و شیدایی ایرانی را میجوید. از رودکی تا ناصر خسرو، از فردوسی تا خیام، از مولانا تا سعدی و حافظ به دنبال پاسخ به شناخت ایران است.
او با بیان اینکه اسلامی ندوشن بزرگترین کسی است که ما را با خطوط اصلی آثار ادبی آشنا میکند گفت: او همچنین جوهره اصلی آثار ادبی را نمایان میکند و برای ما ایران را فریاد میزند. ایران در نگاه او فقط تاریخ نیست بلکه مجموعهای از پسندهای آرمانی است. از نظر او خاک ایران ستودنی است و پیامآور اخلاق، انسانیت، صلح و مهرورزی است؛ از این رو او هیچگاه از ایران جدا نبود و در دوران سالخوردگی و بیماری و در غربت هم یاد ایران در دل او غوغا میکرد و او را به شکفتن، جستن و تلاش کردن برای ایران وا میداشت. آرزو داشت پایان عمر خود را در ایران بگذراند اما پزشکان حضور در ایران را به ایشان توصیه نمیکردند اما آرزو داشت او را در آغوش ایران به خاک بسپارند.
علیرضا قیامتی در پایان بیان کرد: اگر او به دنبال عرفان ایرانی و حافظ میرود به خاطر رگهها و جوهره تفکر و فرهنگ و تمدن ایران است. او ادامه خط فکری ایران را در خیام، ناصر خسرو، حافظ و… میبیند. اگر عشق به حافظ دارد به این دلیل است که در حافظ فشرده فرهنگ و نمادهای ایران را میبیند و دیوان حافظ را سرآمد میداند.
اسلامی ندوشن جامعهشناسی آگاه، حقوقدانی دردمند و شاعری نکتهسنج بود
حسین مسرت از دیگر سخنرانان حاضر در این نشست درباره آثار استاد محمد علی اسلامی ندوشن توضیح داد و گفت: از ایشان مجموعا شصتوهفت عنوان کتاب چاپ شده است. کتاب اول ایشان به نام «پیروزی آینده دموکراسی» در سال ۱۳۲۸ چاپ شد و آخرین کتاب ایشان «برگریزان» است که با این کتاب با خوانندگان خود خداحافظی میکند.
مسرت بیان کرد: به اعتقاد من استاد اسلامی ندوشن نویسندهای توانمند، جامعهشناسی آگاه، مترجمی زبردست، حقوقدانی دردمند، شاعری نکتهسنج و در یک کلام انسانی فرزانه بود. به عقیده اهالی قلم، کتابهای او سرآمد کتابهای حوزه خود بودند. او در زمینه ادبیات سیزده کتاب همچون «آواها و ایماها»، «از رودکی تا بهار»، «ایران و جهان از نگاه شاهنامه»، «جام جهانبین»، «تامل در حافظ»، «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، «سرو سایهفکن»، «عمر خیام»، «ماجرای پایانناپذیر حافظ»، «ایران سرای فردوسی؛ هست نامه» و… به نگارش درآورده است. او همچنین سیزده عنوان کتاب در حوزه شعر دارد که از جمله آنها میتوان به «باغ سبز عشق»، «بهار در پاییز»، «بیژن و منیژه»، «چشمه»، «درفش کاویان»، «رستم و اسفندیار»، «سرو سخنگو»، «عشق در شاهنامه» و… اشاره کرد. از ایشان دو کتاب «افسانه و افسون» و «پنجرههای بسته» در حوزه داستان به یادگار مانده است. ترجمه کتاب «آنتونیوس و کلئوپاترا» اثر شکسپیر در حوزه نمایشنامه از دیگر آثار اوست.
این نویسنده ادامه داد: در زمینه اجتماعی کتابهایی همچون«ایران چه حرفی برای گفتن دارد»، «ایران را از یاد نبریم»، «به دنبال سایه همای»، «پیروزی آینده دموکراسی»، «دیروز، امروز، فردا»، «راه و بیراه»، «سخنها را بشنویم»، «فرهنگ و شبه فرهنگ»، «کارنامه چهل ساله»، «کلمهها»، «گفتن نتوانیم نگفتن نتوانیم» و… نگاشته است. در زمینه تاریخ نیز کتابهایی همچون «ایران و تنهاییاش»، «ایران و یونان در بستر باستان»، «جهاد در اروپا»، «زندگی، عشق و دیگر هیچ»، «شور زندگی»، «شهرزاد قصه گو» و… از او به جا مانده است. اسلامی ندوشن در زمینه سفرنامه نیز کتابهای «آزادی مجسمه»، «صفیر سیمرغ»، «کارنامه سفر چین» و «در کشور شوراها» را نوشته است.
حسین مسرت در پایان گفت: از جمله مجموعههایی که از محمدعلی اسلامی ندوشن به یادگار مانده میتوان به «ارمغان ایرانی»، «باران نه رگبار»، «بازتابها»، «برگریزان»، «دیباچهها»، «نوشتههای بیسرنوشت» و «یاد یاران» و «یگانگی در چندگانگی» اشاره کرد. برخی از کتابهای ایشان به چاپهای سی، چهل و پنجاه رسیده است. کتاب «روزها» سرآمد کتابهای خود زندگینامه نویسی است و آثار ایشان در زمینه شاهنامه جزو آثار ماندگاری است که در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری تدریس میشود.
ضرورت ترجمه آثار اسلامی ندوشن به زبان های مختلف
کریم فیضی از دیگر سخنرانان حاضر در مراسم پاسداشت زنده یاد محمدعلی اسلامی ندوشن به ذکر خاطراتی از ایشان پرداخت و گفت: زمانی که کتابی از ایشان در دست نگارش داشتم بارها از سوی ایشان ویرایش شد و این موضوع برای من بسیار جالب بود. در یکی از قرارهایی که با ایشان داشتم یکی از کارگردانهای کشور به حضور استاد رسیدند و ادای احترام و ارادت کردند؛ من در آنجا مشاهده کردم که هنر به احترام ادبیات ایستاده است و برخلاف اینکه همیشه افراد به سراغ هنرمندان میروند این بار هنرمندان به سراغ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن آمده بودند. زمانی از استاد اسلامی ندوشن پرسیدم چرا ما جهانی نمیشویم. خطاب به ایشان گفتم شما از فیلسوفان، دانشمندان و پژوهشگران خارجی چه چیزی کم دارید که در اتاق خود محبوس شدهاید؛ چه سِری وجود دارد؟ ایشان در جواب گفتند که من نباید خود را جهانی کنم؛ من کار خودم را میکنم و این منتهای تلاش من است.
فیضی ادامه داد: ما چه تعداد افرادی همچون محمدعلی اسلامی ندوشن داریم؟ چه تعداد از افراد با فراغ بال و طیب خاطر خود را وقف فرهنگ کردهاند؟ ممکن است تعداد زیادی محقق، پژوهشگر، استاد پیشکسوت، نظریهپرداز و مسئول در حوزه فرهنگ مشغول فعالیت باشند اما تعداد افرادی که خود را وقف فرهنگ میکنند و از بدایت تا نهایت به نیّت فرهنگ روز خود را شب میکنند و به معیشت، قدرت، شهرت و… فکر نمیکنند انگشت شمار هستند. همین تعداد انگشت شمار هم در سطح جهانی بازتاب پیدا نمیکنند؛ چرا آثار استاد اسلامی ندوشن به زبانهای دیگر ترجمه نمیشوند؛ ایشان با نثری فاخر و با باریکبینی سالها نوشتند و تحقیق کردند اما چیزی از ثمره این تلاش بازتاب پیدا نکرده است. ما استاد اسلامی ندوشن را در بین خود دفن کردیم و باید برای این مساله علاجی پیدا کنیم.
کریم فیضی در پایان گفت: در پی یک اتفاق در سال ۱۳۹۳ پای استاد شکست؛ در آن زمان ایشان نود سال سن داشتند اما با این وجود هر روز یک کتاب جدید کنار دستشان بود و همچنان مشغول تحقیق، مطالعه و پژوهش بودند. توقع و تمنایی از کسی نداشت؛ حق او جهانی شدن است. استادان ما فاضل اما محبوس هستند و باید برای حل این مشکل چارهای بیاندیشیم. او خودبنیاد است و یک تنه راه باز کرد. ما اسلامی ندوشنهای زیادی داریم که باید راه آنها را باز کنیم تا جریان پیدا کنند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰